سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

* پیام بازرگانی

 

- دخترم ، چی ریختی توی سوپت اینقدر خوشرنگ شده
- توی سوپ ؟! نمیدونم .... حمییییییییید ...
- زهر مااااااار
- !!؟؟

(( زهر مار ، خوشرنگ و خوشمزه ))

* پول توجیبی

 

- بابا جان
- ها ؟ چته پسر گلم ؟
- اممم ... چیزه ...
- چته پسرم ... زن می خوای بابا ؟ این که خجالت نداره که ... هه هه هه
- نه ... نهههه باباجان ... هیچی .. همینجوری صداتون کردم دلم وا شه
- هاااا ... باریکلا .. حالا بدو برو دنبال کارت
- چشم !

* رمان تیک

 

- عزیزم ؛ یه طوری دوستت دارم که هیچکسی ؛ هیچکسی رو اونطوری دوست نداره ...
- چه خوب  
- آره ... اصلا یه جور عجیبی دوستت دارم .. نمیدونمم چرا ها .. یه جور خاصی ..
-  
- اصلا عجیبه .. نمیتونم درک کنم ..  دوست داشتنم نسبت به تو یه حسیه که اصلا تجربه نکردم ...
- خب میشه بیشتر در موردش توضیح بدی ... ؟ که مثلا چه جوری دوسم داری؟
- امم ... بذار ببینم ... ای وای ...  ... بذار ... لعنت به این شانس .. این صفحه کتاب نیس
- ها ااا ؟!

* خیلی


- آدم چن نفرو می تونه دوس داشته باشه ؟
- خیلی
- چند نفر آدمو می تونن دوس داشته باشن ؟
- خیلی
- تو منو چقد دوس داری ؟
- خیلی
- حرف دیگه ای هم بلدی بزنی تو ؟!
- خیلی ...