سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

* رادیو

موجِ دریا رو میشه از فرکانسِ تو شنید وقتی پیچ زلفتو رو شونه هات وا می کنی ...

* در مورد دوست داشتن ...

آدم باید مثل خدا باشد ، 
از همه دور و به همه نزدیک ، 
آنگونه که باشد ،  همه را دوست خواهد داشت و همه دوستش خواهند داشت .
آدم باید نباشد و در عین نبودنش باشد ! 

* شلوغی

یک جایی را بلدم که هیچ وقت شلوغ نیست، 
آدم می تواند آنجا بنشیند و به آسمان نگاه کند،
 
کتاب بخواند ، چای بخورد و گاهی هم زیر لب آواز بخواند،
 
هیچ کسی هم نیست که خلوت آدم را به هم بزند،
آدرسش هم
...

* نصیب من

موقع قدم زدن ، دست تو توی جیب من

گرمی من مال تو ، مهربونیت نصیب من

* حکم جلب

بگذار به چشم تو بدهکار بمانم
شاید که مرا جلب کند ناز نگاهت

* ...

بگذار تلاشی بکنم تا تو به دست آیی
چون ساده به دست آمدنت ، کیف ندارد
 .

* یاد

 - این عددهای رو قبض تلفن،
تو رو یادم میاره ...