شام امشب چیست ؟
گفتی : حاضری
گفتمت : بهر چه ؟!
گفتی : حاضری
گفتمت : معنای این تک واژه چیست ؟!
گفتی : ای بابا ! ... غذای حاضری
گفتمت : یعنی چه آخر ؟ چیست این ؟
گفتی : این سفره .. اینم نان ؛ حاضری ؟
گفتم اندر در دل که ای منان پاک
حالمان دیگر بهم خورد از غذای حاضری ...
ای بابا چقدر این بنده خدا گیجه ها!!! تو این دنیایی که همه چی سر دستی شده این( آقا) نمیدونه حاضری یعنی چی؟ عجب ها!!!!
خب نمیدونه دیگه
دیگه به عجیب بودن آدما که نمیشه گیر داد که
کامی جون داره از اصل خویش دور میشی...ول کن این ...بچسب به وبلاگای قبلیت...
سینا جان اینورا ؟!
نه بابا
بذار هرچی می خواهد دل تنگم بگم
یه بعدی بودن آدم دق مرگ می کنه به خدا
آره عزیز
قربونت
حاضری دیگه حاضری نخوریم....حاضری را بایر حاضرها بخورند!!!
آها
اینو پایه ام
خیلی طرح جالبیه
یه نوع سنت شکنی در ادبیات .
نههه
کاش ادبی بودم من
حرف دله دیگه
حرف دل هم که ادبیات نمیشناسه
میشه بگید طرف صحبتتون کیه ؟
همین که هی میگه : حاضری
برای نقد لازمه که بدونم ...
( کلاسو حال کردی ؟)
ولی حالا خداییش
بده همیشه غذات حاضره ؟
ولله این بنده خدا در حال حاضر باید به گمونم مامانمون باشه
آره
ولی جان من نگین بهش !
اول اینکه چرا بعضیا همینطوری بی درک مطلب میان می نظرن ؟!!
بعدشم شاید اینم یه ترفند باشه واسه اینکه خستت کنن از تجرد و بری سراغ تاهل و غذای غیر حاضری :))
ترفند ؟
ای دل غافل
همینه دیگه!
تا مزدوج نشی اوضاع بدین منوا است!
پ.ن: تازه بعد ازدواج همینشم ازت نیپرسن گلم!
اولش خوشحال شدم ( الکی )
بعدنش باز لپام آویزون شد
خوش اومدی .. اینورا ؟!
جووووووووووووووووووووووووون ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پت و مت و گفتم بابا!
- خودم فهمیدم
واسه ما کسی هورا نمی کشه که
کاش منم پتی ؛ متی ؛ خلاصه یه هویتی داشتم ..
:))