سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

* چشم های آلوده


- داره بهت خیانت می کنه خره , تو نمی فهمی ...
- امکان نداره , اون منو دوست داره .. من مثل چشام بهش اعتماد دارم .
- چشمات ! ... اوهوم .. فهمیدم

* شب ابری

شب ابری نه ستاره داشت , نه ماه
شب ابری , پر غصه بود و آه
پر گریه بود و بارونی نداشت
شب ابری , شب آسونی نداشت
پر بغض بسته بود و پر درد
شب ابری , شب پاییزی سرد
...
آسمونی که ستاره نداره
هیچ کسی , هیچ آدمی دوست نداره
شبای ابری بی ستاره رو
همه میگن : آخه پس کی میباره ؟
...
شب ابری دلشو به دریا زد
سینه شو با تیغ بی کسی درید
قطره های قلب تیکه پاره شو
توی آسمون بی کسی پاشید
همه گفتن : داره بارون میباره
روی لبای آدما خنده شکفت
شب ابری به همین سادگی مرد
غصه هاش رو اون , به هیچکسی نگفت
آره
مرد و ..
حتی یک جمله
نگفت



* یه چیزایی یادگرفتیم ...


- چرا چتر گرفتی روی سرت ؟
- این چه سئوال مسخره ایه ! خب معلومه دیگه .. بارون میزنه فاتحه لباسمو می خونه
- ا .. پس چرا همش میگی بارونو دوست داری ؟
- اممم .. خب ..چیزه ... آها ...  چون تو رو یادم میاره
- !

* آرزوهای بزرگ

 

- دخمل کوچولوی من ؛ آرزوی تو چیه عزیز دلم ؟
- اممم ... آلزوم اینه که .. اینه که .. دیگه شیطون شبا نیاد تو رختخوابم جیش کنه ....

* تداعی


- نمی دونم چرا رنگ قرمز تندی که به  لبات میمالی منو یاد چراغ سبز راهنمایی رانندگی میندازه !

* تنهایی مزمن


- چند نفرو میشناسی که میشناسنت ؟
- هیچکس
- چند نفرو میشناسی که نمیشناسنت ؟
- اوووه ؛ تا دلت بخوااااد ...


* از عشق تا نفرت


- میگم دنیای عجیبیه ها ...
بعضیا ده دوازده سال زیر یک سقف با هم زندگی می کنن و بعد از این مدت تازه می فهمن واسه هم ساخته نشدن و از هم جدا میشن
بعضیا هم با یک نگاه و چند روز با هم بودن ادعا می کنن نیمه گم شده همن و بدون هم نمی تونن زنده باشن
من موندم حیرون این وسط
دم خروس رو باور کنم یا قسم حضرت عباس رو !؟