سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

* اولین عشق

 

- اولین بار توی کوچه دیدمت
موهاتو بافته بودی و با مدادگلی لباتو قرمز کرده بودی
من زمین خورده بودم و لباسام گلی بود
دماغمم آویزون ...
واستادی روبروم و نیگام کردی
چشات درشت بود قده چاقاله بادوم
انگشتم توی دهنم بود و چشام توی چشات
گفتی :
- نمخوای صورتتو بشوری با آب ؟
سرمو تکون دادم :
- نچ
گفتی :
- چرا اینقد لباست کثیف شده ... دستمال نداری؟
سرمو تکون دادم :
- نچ
از توی جیبت یه دستمال آبی درآوردی و گرفتی جلوم
همینطور انگشت به دهن نیگات کردم
دستت دراز مونده بود
منم همینطور نیگات می کردم
از ته کوچه صدای بوق اومد
برگشتی پشت سرتو نیگا کردی
دستت دراز مونده بود ولی با همون دستمال آبی
گفتی :
- آخ .. بابام اومد ...بگیرش دیگه
گرفتمش
دویدی رفتی
از پشت سر موهای بافته ات توی هوا بالا و پایین میرفت
سوار ماشین شدی و برام دست تکون دادی :
- بای بای
یه انگشتم توی دهنم بود و یه دستم دراز با دستمال آبی
وقتی تو رفتی تازه فهمیدم چی شد
بغضم یواشکی و آروم شیکس
اشکام گوله گوله ریخ روی لپام
دستمال آبی توی دستم بود
ماشین دور شد با تو
تو رفتی با ماشین
یهو زدم زیر گریه
دستمال آبی توی مشتم مچاله شده بود
اون روز برای اولین بار توی عمرم عاشق شدم
دستمال آبیت هنوز هست
اما بیست و اندی ساله که تو نیستی
کجایی لپ قرمزی ؟
کجایی گیس گلابتون ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
سمیرا 1385/07/04 ساعت 21:57

رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده

مرسی

massy 1385/07/05 ساعت 02:18

shayad ye jayi kheyli nazdik
shayad beyne setare haye shab ke
bahashoon harf mizani
shayad kenare shamdoonie labe taghche
shayad too havayi ke nafas mikeshi
shayad harja to bashi
akhe midooni man az hamon moghe ke ashegham shodi
saheb khooneye ghalbet shodam
ta hamishe pishet bemoonam va
javedaan too lahzehat nafas bekesham

سلام حمید آقای گل
داستان جالبی بود ولی من تا امروز نتونستم بفهمم با یک نگاه عاشق شدن یعنی چی. هر چی به خودم فشار میارم بفهمم نمیشه که نمیشه.
یعنی برام قابل درک نیست چرا باید با یک نگاه عاشق شد. چطور میشه کسی رو نشناخته دوستش داشت.
شرمنده دیگه. ما هم اینطوری شدیم.
دوستت دارم
به امیددیدار
خدانگهدار

م 1385/07/05 ساعت 08:08 http://www.roozanehayam.blogsky.com/

اولین برخورد آشنایی شون چه صحنه ای بوده
منم اگه جای اون طرف بودم یکی با اون سروریخت و دماغ آویزون عاشقم میشد نه تنها بیست سال بلکه تاعمر داشتم گم و گور میشدم(خنده)

از صمیم قلب آرزو می کنم که یه روز برگرده ولی دیر نشده باشه .

فائزه 1385/07/05 ساعت 14:25

کوتاه می کنم کودکانه به حیله قلم راه را به ره که زود تر بیایی

نارنج 1385/07/05 ساعت 17:25

رفتی و خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم .........
قشنگ بود / ماه بود .....

به نام دوست
آلبالو جووون خونه تقریبا نو مبارک .
یه چیزی مگه قراره آدم چند بار عاشق بشه که تو نوشتی اولین بار بود که عاشق شدم .

التماس دعا . تا بعد ....

آلبالو تر از آلبالو 1385/07/20 ساعت 15:30

ای ی ی ی ی ی تو خیلی باحالیااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد