سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

*عطر بیک

مثه قندی ,
که تالاپ ,
گم میشی تو چایی داغ ,
مثه سیبی ,
که تولوپ ,
می افتی از درخت باغ ,
مثه ماهی ,
که شالاپ ,
میشینی رو دامن آب ,
مثه صبحی ,
که شولوپ ,
می افتی رو چشمای خواب ,
مثه سایه ای
جوونه می زنی یهو رو تن من
مثه شبنمی ,
که پهنه روی بستر چمن ,
مثه صبح جمعه ای ,
پر از صدای , جیک و جیک ,
مثه بوی خوشی تو ,
شبیه بوی , عطر بیک ,
تو مثه صدای سازی ,
پر فراز و پر نشیب ,
تو مثه , یک شوکولات سبزی با ,
مزه سیب ,
تو شبیه رویش یک , لوبیا , تو باغچه ای ,
مثه اون آینه ای که ,
نشسته روی , طاقچه ای ,
.....
نه که عاشقت باشم , نه
اینا یک , ترانه اس
اینا فک کن که یه جور ,
بازی بچه گانه اس ,
تو برو قایم شو  ... من ,
سر می ذارم , رو دفترم ,
نمی خواد بهم بگی : 
- ببخشیدا   ... , باید برم .
مثلا برو قایم شو
مثلا , سر می ذارم
تو برو دنبال زندگیت ,
منم ,
باید ,
برم ..... !



ادامه نوشت :
- از همه دوستانی که تولدمو تبریک گفتن به هر طریق و غیر طریق ممنونم ؛ ایشالله عروسی دومادیشون جبران می کنم .
- این شعر بالا یادی از گذشته بود ...

نظرات 17 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1385/12/19 ساعت 21:00

طفلکی دو تا شاگرد آخر کلاس پست قبل!

نه .
من حواسم هست :))

س 1385/12/19 ساعت 21:04 http://nabz.blogsky.com

بازم من اولم..نگفتی چرا اومدی توخوابم؟ البته حالا دوم!

نمدونم ولله
حالا مضمونش چی بود ؟

[ بدون نام ] 1385/12/19 ساعت 21:05

نه نه!
طفلکی نه...! آقا معلم دیدشون!
:)

:)

مسعود 1385/12/19 ساعت 23:32

بانمکی...
مثل اشک ...
اقتادی از چشم!!!

از چشمت افتادم ؟
ای داد بیداد

. 1385/12/20 ساعت 00:46

خوشگل بود... و یه جورایی پر از پاکی بچه گونه ... اما دوست ندارم قایم شی حتی مثلا.

خب
:)

حالا اگه کسی نخواد عروس یا داماد بشه چه جوری جبران می کنی ؟! :)

توی عزاش !

م 1385/12/20 ساعت 07:38 http://www.roozanehayam.blogsky.com/

شعرت خوشگل بود
ولی
مطمئنم پول گرفتی تبلیغ عطر بیک کنی ;)

آخ
چرا لوم دادی آخه ؟
دنبالک :
- آخه زندگی خرج داره دیگه
- خب خوش بوئه .. مگه نه ؟
- قرمزشو و سفیدشو دوست دارم
- ...
- :)

م ن ت ق د 1385/12/20 ساعت 13:20

چقدر بی ریاو صمیمانه بود
و دقیقا به همین دلایل زیباو دلچسب

میترسم
از راهی که انتخاب کردم ... که انتخابم کرد
راه بی بازگشت
شاید عشق
شاید ...
تو هم که یه جورایی اخیرا همش گرفته ای
چرا ؟

:)
گرفته ام
ولی هوای گرفته هم یه روز آفتابی میشه
چه برسه به آلبالو
مگه نه ؟

مرمر 1385/12/21 ساعت 00:17

تو فوق العاده ای!

نههه
منو میگی ؟
نههههههه
من آلبالو ام
:))

خاک‌نهاد 1385/12/21 ساعت 13:11

ممنون از آهنگ جدید...
این به اندازه‌ی قبلی آدمُ غمگین نمی‌کنه...
به حال و هوای این روزها هم نزدیک ِ...

تو که خوب می دونی ...
دیگه چی بگم ؟
....

عطیه مهربون 1385/12/22 ساعت 05:20

آخی ..
این شعره..
من خیلی دوسش دارم!

منم :)

این شعره رو خیلی دوس دارم:)
ولی نمیشه یه بازی دیگه بکنیم با هم که نه من برم نه اون؟!

:)
نه
رسم زمونه همینه

والله ما که دلمون می خواد به انواع طرق مختلف! از خلاف سبک بگیر تا سنگین! تفدت رو تبریک بگیم! اما حیف که شرایط جوی جغرافیایی لا مصب اجازه نمی ده!
هواتو داریم داش آلبالو ی گل گلاب!

قربونت !
ما که اهل خلاف ملاف نبودیم و نیستیم
اما از قدیم ندیم گفتن : از دوست هر چه رسد نیکوست
بر این جو لامصب جغرافیایی لع نت
بشمار ...

سلام.
خوشحال می شوم نظرتان را در مورد مطلب جدیدم بدانم.
منتظرم.
داستانک

رو چشمام

دیبا 1385/12/24 ساعت 17:44

با مزه بود...

چه مزه ای ؟

نگار 1385/12/24 ساعت 20:22 http://negarnr.blogsky.com

سلام این شعرت خیلی خوشگل بود. قبلا فک کنم تو وبلاگت خونده بودم؟! نمی دونم... خیلی آشناس.

سلام :)
چه عجب از این طرفا ؟!
آره . این شعر رو دو سه سال پیش در وبلاگ این چند نفر نوشته بودم
آفرین به حافظه خوبت

شیوا 1386/01/15 ساعت 18:56

بسم رب عشق
واقعا شعراتون محشره .من ۲۲وخواهرم ۲۰ سالشه.وبا هم شعر میگیم ولی شعرامون بخوبی شعرای شما نیست.
همیشه آسمون آزروهات آبی ومهتابی باشه.ایشالا پله های موفقیت رو یکی یکی تی بکشی.خداحافظی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد