سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته
سنجاق قفلی

سنجاق قفلی

نوشته‌های پراکنده از یک ذهن انباشته

* زندگی یه بازیه !


- ده ، بیس ، سی ، چل ، پنجا شص ، هفتاد هشتاد نود صد ... بیام ؟ بییییام ؟

* کوچک که بودیم یادت هست که ، بازی می کردیم ، قایم باشک ، قایم موشک  ، اسمش همینها بود ، یادت هست ؟ من سر می گذاشتم سینه دیوار و تو با خنده های نخودی ات می رفتی قایم شوی ، من چشمهایم را می بستم و می شمردم ، ده . بیس ، ... و صدای خنده ات می آمد ، .. بیام ؟ آهسته می گفتی : - بیا ، می آمدم دنبالت ، پشت در ، گوشه اتاق ، لابه لای پتوها ، زیر میز ، باخنده ات نشانی ام میدادی ، که بیایم ، و می آمدم و می خندیدیم و چه شاد و بی خیال از آینده ...
حالا ، من چشم هایم باز است ، در دلم می شمارم ، ثانیه ها را ، و روزها را و ماه ها را و .. و تو می روی ، خنده ات را نشانی نیست ، رفتنت را می بینم اما ، گم که میشوی دیگر  ، میدانم ، پیدایت نخواهم کرد ، خنده هامان را لولو خورد ، روزهایمان را پیشی برد ، قایم باشک این روزها بازی همه آدم هاست ، شمردنش هست ، چشم گذاشتنش هست ، دیوارهای بلند سفیدش هست ، جابرای قایم شدنش هم هست ، اما ، پیدا شدنش نیست ، پیدا کردنش نیست ، خنده هایش .. نیست .  با توام ... رفتی ؟ ...

" ... رفته بود ... "



- ضمیمه : ترانه کودکانه با صدای فرهاد

نظرات 12 + ارسال نظر
*+*+*سارا*+*+* 1386/04/17 ساعت 03:01

بیا...
پشت پرده رو نگردی ها!!!

اونجا هیشکی قایم نشده.

پس کجایی؟!!
:)

آرامش 1386/04/17 ساعت 08:40

چرا این روزا همش از رفتن مینویسید؟ اصلا تو این پست های آخر یه نوع دلگرفتگی وجود داره؟ چی شده ؟

نه بابا
خبری نیست
مگه خنده روی لبمو نمیبینی !

قشنگ بود

تو بیشتر

*+*+*سارا*+*+* 1386/04/17 ساعت 19:22

زندگی یه بازیه...کی از امورش راضیه؟

یهو این یادم اومد...

اشتباه نوشتی
زندگی یه بازیه
کی از عمرش راضیه
این ترانه رو داریوش خونده
:)

نمی خوایی قبول کنیم که دیگر بازی نیست

واقعا بازی نیست ؟!

weblogs 1386/04/18 ساعت 00:44 http://weblogs.blogsky.com

نظر کلیشه ای نمی دم و لی کامل خوندم وبلاگ تو جالب بید.

ای قربونت !

قشنگ بود و تلخ...
چرا این روزها واسه همه نوشته هاتون این به نظرم میرسه...؟

عینک دودیتو بردار
آها
دیدی همه جا روشن و زیباست !

مریم 1386/04/18 ساعت 23:59 http://kalameh2.blogfa.com

تلخ بود اما حقیقت ..
حالا با چشم باز هم که چشم بگذاریم
پیدایش نمی کنیم ..
...
بازی روزگار می دونی چیه ؟
اینکه تو چشم بذاری
من قایم شم
بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی .. !

شاید تو ..
دنبال یکی دیگه بگردی !
اینطور نیست ؟!

*+*+*سارا*+*+* 1386/04/20 ساعت 02:03

وا؟
من این رو به صورت اس ام اس داشتم
:دی ضایع میشیم :( حرف حساب که جواب نداره :((

. 1386/04/24 ساعت 23:38

این نوشته آشناس. قبلا شبیه شو خوندم...
شایدم نوشتم.....

سلام
جالب بود
من لینکت می کنم
دوست داشتی لینک کن

Here is an area that might be of help for you!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد